چه فکر میکنی؟
که بادبان شکسته، زورق به گل نشستهایست زندگی
در این خراب ریخته، که رنگ عافیت از او گریخته
به بن رسیده، راه بستهایست زندگی
هوا بد است تو با کدام باد میروی؟
چه ابر تیرهای گرفته سینهی تو را؟
که با هزارسال بارش شبانهروز هم دل تو وا نمیشود
گذر ز ناهموار این راه سر به ناکجای پر پیچوخم
شب است و با هم در این گردباد همسفریم
باهم …
ما شاهکار خلقتیم، شاکیان ظلمتیم
در بندیم و آزاد از هفت دولتیم
با ذهنهای سنتی در انتظار نعمتیم
تشنهی حقیقت و خسته از نصحتیم
چون برای ما رو تخته سیاه مرز خیر و شر کشیدن
شاخههای دلخوشی چو سر کشید، سر بریدن
تلخ، تلخ کامها که جام زهر رو سر کشیدن
اهل تزویر و همه آبکشان جانمازیم
همه محتاج دعا، از راه راست بینیازیم
شاید تقدیر ماست این شام تار رو دوره کردن
اما تقصیره باز اشتباه و توبه کردن
سر سپردن، به حال دیروز غبطه خوردن
باید زندگی کرد قبل مردن
جهان چون آبگینهی شکستهایست
که سرو راست هم در او شکسته مینمایدت
چنان شکسته کوه در کمین درههای این غروب تنگ
که راه بسته، راه بسته مینمایدت
زمان بیکرانه را تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمیست این درنگ درد و رنج
بسان رود که در نشیب دره سر به سنگ میزند
رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش
کنج سقفم شاپرک خوابیده
ایدهای نداره با کی هم خونهست
فکرش رو میخونم، اون یه رویا پردازه
مثل خود من در وهم مهتاب
باور چیزهایی که میبینی سادهانگاریه
گاهی توهم ماه، لامپ مهتابیه
گاهی ذهن تو میده بار
گاهی تو رو میذاره سر کار
فارغ از درد، فارغ از آگاهی
فارغ از هرچی هست کنج دیواری
حتی فرض نمیکنی گاهی که این لامپ مهتابی
شاید تو رو ببره به عمق گمراهی
باور چیزهایی که میبینی سادهانگاریه
گاهی توهم ماه، لامپ مهتابیه
گاهی ذهن تو میده بار
گاهی تو رو میذاره سر کار
کنج سقفم شاید شاپرک بیداره
شاید داره من رو میبینه کنج تختم
شاید داره با خودش فکر میکنه
که این مرد چه بیکاره
عکسهاشو ببین روی دیواره
میگه ته خط همهی ما یک فروپاشیه
چیزی که ازت میمونه عکس و نقاشیه
این عاقبت همهی ماست
چه انتظاری میشه داشت از این شعبده بازها
چه انتظاری از این جلوهی مکار
چه انتظاری از این نور فراسو
چه انتظاری از این عدل و ترازو
چه انتظاری از این گنبد دوار
چه انتظاری از این مخزن اسرار
چه انتظاری از این ظلمت افکار
چه انتظاری از این ذهن خطاکار
اگه قراره که وا برم، به سمت فلشهای سیاه برم
اگه قراره رویاهای من بریزن از لای انگشتهای من
بودم، کردم، دیدم دنیا جای گذره
اگه بلیتم باطله، روزهای خوش شدن مثل خاطره
اگه قراره درد و حسرت بزنن به سرم مثل صاعقه
بودم، کردم، دیدم دنیا جای گذره
اگه قلبم شکسته و غم نیست کم
اگه زیر بارم ولی خم نیستم
دیگه برام فرق نداره بودنم یا رفتنم
ولی میخوام بجنگم تا جون هست توی تنم
بودم، کردم، دیدم دنیا جای گذره
دنیا جای گذره …
دنیا جای گذره …
دنیا جای گذره …
آدم بدون غم نمیشه، راه بی پیچوخم نمیشه
آرزوی کم، نداریم، آرزو که کم نمیشه
خستهام از کلام قصار و راویانی
که قصد میکنند در شفای حال من
تاریکم، فردا سراغ من بیا
یک روز زیبا سراغ من بیا
امروز از هم گسستم، اگه بال و پر شکستهام
به پرتگاه غم رسیده گامهای من
چو غرق خاطراتم و غریق بینجاتم
بیخواب و زابرام و طوفانه حال من
تاریکم، فردا سراغ من بیا
یک روز زیبا سراغ من بیا
با لشکر غم میجنگم
با لشکر غم میجنگم
دست میزنم، پا میزنم، دل رو به دریا میزنم
گاهی به پس، گاهی پیش، گاهی هم درجا میزنم
تاریکم ...
حرف بزن، تنگه وقت از اشتباهات تلخ
از فکر روزهای شوم، از عاقبت نترس
خشمت رو پس بگیر، فکر و صیغل بزن، سرت رو بالا بگیر
حسرت روزهای رفته، چه سود؟
حسرت روزهای رفته، چه سود؟
کار دنیا رو باش، حق و حق دار رو ببین
از اینکه بالای شهر، بهترین جای زمین
فروش فخر انگار از افتخارات ماست
صدور مغز از این دیار …
کلید درهای بسته کجاست؟
کلید درهای بسته کجاست؟
برای دور کردن غم
برای دلخوشیهایی که هست حق من
برای ذهن مبهم من
حرف بزن …
از اینکه رویا شده کار من، کار من
از اینکه روزهای من مثل هم، مثل هم
از اینکه زیبایی گم شده درون من
از این تمنای خسته
کلید درهای بسته یا در رو شکستن؟
کلید درهای بسته یا در رو شکستن؟
عروس چه طبعش شاعرانهست
از اون عشقهای شعرای قدیمی میخواد
امثال عشق شیرین و فرهاد
لیلی و مجنون، بیژن و منیژه میخواد
آقا دوماد اما تو فاز دیگهست
دلش دختر چشم و گوش بسته میخواد
اونها که نسلشون منقرض شد
به جاشون هر روز دافهای خسته میاد
دست تو دست هم، با هم میخونن
خدای آسمون خدای کهکشون
این دل ما جوونها رو به هم برسون
امشب چه شبیه، چه شب مرادی
جام زهر سر کشون سر دوراهی
بگیر نگیر داره و پنجاه پنجاهست
یه سرش برده یه سر تباهی
عروس قشنگه، چه صورت ماهی
داماد عاشق شده فیالبداهی
آسون نمود عشق اول
اما کور خوندی زهی خیال واهی
اگه تو همسر میخوای، چرتکه نندازو
عروسی کن واسه دل صاحب مردهت
نه واسه سقفی که بالای سر بیاد
بادا، بادا، مبارک بادا، ایشالا مبارک بادا
بادا، بادا، مبارک بادا، ایشالا مبارک بادا
اگه تو همسر میخوای، چرتکه نندازو
عروسی کن واسه دل صاحب مردهت
نه واسه سقفی که بالای سر بیاد
توی سر من یه آهنگ اومده
که خواب شب از چشمم گرفته
چندتا کلمه به هم چسبیدن و
یه آهنگ شاخ شکل گرفته
آهنگم قشنگ و شاده
بیت رقصی هم که داره
شعر و قافیهاش هم جوره
شعرش از دلتنگی میگه
از یار چشم قشنگی میگه
از خط قرمزها به دوره
تحریر میزنم با چهچه
شعر کلیشهای، بی سر و ته
فرمول طلایی داره
اصل اون نیتته
حاشیهی امنیتته
به من چه که اوضاع خرابه؟
من که زندگیم رو دارم
کار و کاسبیم رو دارم
مردم هم که لطف دارن
بقال، مغازهدار
حتی خانمهای خونهدار
همه سیدیهام رو دارن
من دیگه الان یه سلبریتیام و همهجا میخونم
چپ و راست تو رسانههام و همه عکسهام رو میذارن
تو مهمونیها با آهنگ من بزن و برقصه
تو ماشینها باهاش دور دور میکنن و همهچی ریلکسه
دیگه هنرمند فاخرم و همه حرمتم رو دارن
تو همایشها اون جلو برام صندلی میذارن
جونم …
من تفریح سالم تو چنته دارم
من اوقاتی مملو از شادی میارم
من خاک صحنه خوردم که تا اینجا رسیدم
من جام رو هرگز به هیچکس نمیدم
من میخوام سر از تو سرها در بیارم
من میخوام اسمم رو توی تاریخ بیارن
من دیگه الان یه سلبریتیام و همه این رو میدونن
تو سالن میلاد کنسرت میذارم و همه باهام میخونن
گور بابای دردهای جامعه و اخبار سیاسی
کارهای من حتی شادترن از آهنگهای لسآنجلسی
آره شاید من یه خالتورم ولی تعارف که نداریم
ما خالتورهاییم که آهنگ شاد به خونههاتون میاریم
آرومم کن، آرومم کن، دارن ترسهام میان سراغم
آرومم کن …
آرومم کن، آرومم کن، همه کابوسهام تو اتاقن
آرومم کن …
اتاق من یه آینه داره، تصویری توش پیداست که پشت گرد و غباره
تصویری که شبیه یه مرده، میخواد درد دل کنه، سینهش پر از درده
این مرد چقدر، این مرد چقدر، بیراهه رفته؟
هی، هی، هی، هی
پر طرحیم، پر تحریم، پر چیزهایی که نداریم، خالی بندیم
پاها رو گلهای قالی، به چه رویاهای محالی دل میبندیم
به ما مشکوکه نگاهها
چیزی بد یاد میگیریم از توی کتابها
کی گفته که خشک شده باغها
بوی علف میاد از توی اتاقها
فاصلهی ما با کمی رضایت
از صفر تا بینهایت
ای نسل من، ای نسل من
با تو چه کردن؟
نسلی که جا میمونه، خلق و طبعش پریشونه
آهنگهای قدیمی رو، چه طوطیوار میخونه
اشکش دم مشکشه، شیش و هشت مرحم زخمشه
این روزا اگر سخته ولی دور زمونه این چنین مجنون نمی مونه
نمیمونه، نمیمونه، نمیمونه
به ما مشکوکه نگاهها
چیزی بد یاد میگیریم از توی کتابها
کی گفته که خشک شده باغها
بوی علف میاد از توی اتاقها
میگن از ماست که بر ماست
پاها روی زمین سرها، توی ابرهاست
فاصلهی ما با کمی رضایت
از صفر تا بینهایت
ای نسل من، ای نسل من
با تو چه کردن؟
وقتی که من مدرسه میرفتم
یاد گرفتم که یک مقیاسهایی هستن
که همه چیز رو باهاش اندازه میگیرن
از موی کوتاه تا پیرهن پاره
اسمش هم تقواست و هر آدم باتقوایی هم اون رو داره
آره
تو جامعه آدمها دو دسته هستن
یا خیلی پاک یا خیلی پستن
شهر ما آدم خاکستری نداره
یه روز از عشق، از عشقت میمیرن
هاها
سایزت رو برای ساختن مجسمهات میگیرن
ولی وای اگه از چشم، از چشم بیافتی
دیگه مهم نیست چه کارهایی کردی و چه شعرهایی گفتی
به همین مفتی
ای واژگون، نامهربون، من مطرب نیستم
در شرایط عادی باید کلی هم تحویلم بگیرن
والا
ای اجتماع، ای خشمگین
میخوام یه مدت ازت مرخصی بگیرم
آی
تو من رو فراموشم کن
من میرم جایی که آهنگی ازم بر بیاد
عزت زیاد
تو من رو فراموشم کن
من میرم جایی که شعرهای من رو نریزن دور
بگن چشمت هم کور
حالا هم من اینجام، وسط اتوپیا
جهان اولی شدم مثل این خارجیها
دنبال زندگی تو این برو بیا
هنوز هم یه تنها، هنوز هم در جفا
هنوز هم یه زیرزمینی، هنوز هم در خفا
دلم هم تنگ شده واسه اون شهر سیاه زیبا
سیاه زیبا، سیاه زیبا، سیاه زیبا
تو من رو فراموشم کن
من میرم جایی که آهنگی ازم بر بیاد
عزت زیاد
تو من رو فراموشم کن
من میرم جایی که شعرهای من رو نریزن دور
بگن چشمت هم کور
گفتم که فراموشم کن
من میرم جایی که آهنگی ازم بر بیاد
فعلا عزت زیاد
حالا میخوای کلا هم فراموشم نکن
اگه این بخت کج ما بچرخه
میگن یه روز خوب میاد
بازم گل نرگس اومد به خونه
به کوچه اومده، نعنا و پونه
بیا گل ریحون دارم، دیگه نوروز تو راهه
بیا رنگینکمون دارم، دیگه نوروز تو راهه
پرستو برگشته، لونه میسازه
لونهش رو گوشهی ایوون میسازه
بیا گل ریحون دارم، دیگه نوروز تو راهه
بیا رنگینکمون دارم، دیگه نوروز تو راهه
اسب سفیدش رو سرما زین کرده
باد و بارونش رو تو خورجین کرده
بیا گل ریحون دارم، دیگه نوروز تو راهه
بیا رنگینکمون دارم، دیگه نوروز تو راهه
خورشید خانم پنجهش گرم و طلایی
تو باغ درختها رو چراغون کرده
بیا گل ریحون دارم، دیگه نوروز تو راهه
بیا رنگینکمون دارم، دیگه نوروز تو راهه